فاطمه بانوفاطمه بانو، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

پرنسسی افسانه ای در دنیای واقعی

سورپرایز

1391/2/23 0:12
نویسنده : مامانی
190 بازدید
اشتراک گذاری

سلام کلوچه ی مامان

یادته گفته بودم قرار بود واسه مامان ممتاز جشن روز مادر بگیریم ؟

اره جونم برات بگه کار تا اون جا پیش رفت که من رفتم کیک رو واسه عصر جمعه سفارش دادم و هدیه ی مامانم جلو جلو بهش دادیم تا جشنمون حسابی سورپرایز باشه واسه همینم من 5 شنبه ژله هامو اماده کردم و عصر که فائزه اومد دنبالم تا بریم واسه مامانش هدیه بگیره بهش گفتم که جمعه عصر بیان اما فائزه گفت نمیتونن بیان چون اولین شب جمعه ی فاتحه ی زن دائیشه و باید اونجا باشه واسه همین نمیشه و من حالم گرفت ولی فکر کردم گفتم خب اشکال نداره ماکه تا دیر وقت بیداریم وقتی برگشتید میگیریم که بازم نمیشد و جمعه هم خاله زینب امتحان داشت اما هنوز راه حلی واسه این مشکل پیدا نکرده بودیم که مامانی خبر داد که دایی روز جمعه واسه نهار داره میات خونمون و این یعنی روز جمعه هم نمیشد جشن بگیریم و من چاره ای نداشتم جز اینکه تماس بگیرم با قنادی و سفارش کیک رو بذارم برای روز شنبه عصر اما باز در همین موقع مامان خانم تشریف اوردند و اعلام کردند که شنبه عصر مولودی در یک مکان بسیار حساس دعوتیم و الزاما باید بریم در این لحظه من از شدت دپرس شدن قید هرچی سورپرایز زدمو به مامان خانم اعلام کردم که ما میخوایم ایشون رو سورپرایز کنیم و لطف کنند بی زحمت اینقد سورپرایز مارو به هم نریزند بله و اینجا بود که مامان ممتاز با ماهمکاری کردند تا عصر شنبه اگه خدا خواست سوررایزش کنیم و اما سرنوشت ژله های من که 24 ساعت برای تهیه شون زحمت کشیدم اقای پدرکه اساسی واسشون دندون تیز کرده بود و اقای دایی هم که کلی بخاطر ذوق و سلیقه ی من به وجد اومده بود و از اونجا که نمیشه چیزی تو دلشون بمونه با کمال احترام ژله های منو میل کردن نوش جونشون ولی این یعنی من تمام وقتمو فردا باید دوباره ژله درست کنم چه کار کنم دیگگگگگگگه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)