فاطمه بانوفاطمه بانو، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

پرنسسی افسانه ای در دنیای واقعی

میگم که بدونی

1391/1/10 18:07
نویسنده : مامانی
102 بازدید
اشتراک گذاری

خوشمل من دلم پر حرف واسه گفتن به تو هر دقیقه ی زندگی تو قصه ها داره اما چه کنم که خانمی اینقد شیطونی که من وقت نمیکنم مفصل برات بنویسم تا خالی شم تنها وقتی که میتونم بنویسم ساعت دو یا سه شبه که تازه لالا کردی اونوقتام تازه دوس دارم بشینم نگاه خواب ناز تو کنم و دلم بلرزه خدایا خودت کاری کن یکی یدونه ی من همیشه اروم بخوابه

دیشب نمیدونم چت بود خیلی بی قراربودی اخر شب همچین گریه زاری کردی که نگو و نپرس بغلت میکردیم ساکت نمیشدی شیرت دادم ساکت نشدی جاتو عوض کردیم اما تو بازم گریه کردی بابایی من بغلت کرد نازتو خرید خاله و دایی بازیت دادن اما تو بد خواب شده بودیو بهانه گیر خلاصه همه رو ریختی به هم جیغ که میزدی منم گریم میگرفت اما تو که میدونی مامان بایدقوی تر از این حرفا باشه اگه تو گریه کنی منم گریه کنم پس کی جممون کنه؟متفکر

بالاخره تو یکی یدونه عزیز دوردونه با هزار التماس و خواهش ساعت دو شب خوابیدی البته بابایی من و مامانی اومدن پیش تو خوابیدن

خانم خانما هم سحر خیزه ساعت 6 صبح بیدار بود دو تا جیغ کشید همه رو از خواب بیدار کرد بعدم خودش خوابید چی بهت بگیم دیگه عزیزی خلاصه ما همه جوره مخلصتیم قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)