قبولیه مامان زرنگ من
دخملیه گلم ببخش که دیر میام برات مینویسم باور کن وقت نمیکنم ولی هر موقع فرصت بشه شیرین کاریاتو به یادگار برات مینویسم اول از همه درباره امتحان مامانی بگم که اموزشگاه دو بار از کاراموزا امتحان گرفت یه بار جلسه 3ویه بارم جلسه 5والبته مامانی هردوتارو قبول شد وامتحان جلسه 5رو بدون غلط یه هووووووووووووووووورا واسه مامانیم
ودیگه خبر خاصی نیست روز یکشنبه من تنهایی تورو بردم برای واکسن هرچند دلم نمییومد و عذاب وجدان داشتم و اونجا خانم دکتر خیلی از دیدن کارت خوشگلت ذوق کرده بود وخوشش اومده بود بعد هم گفت که رشدت خدارو شکر خوب بوده و واکسن شمارو زد و طبق معمول دختر جیغ جیغوی من کم نذاشتی و تا توان داشتی جیغ زدی انچنان وحشتناک که خود دکترم تعجب کرد و بیچاره هی میگفت بخدا من بد امپول نمیزنم خلاصه بعد که اومدیم خونه من به شما استامینوفن دادم که تب نکنی ولی تب کردی وتا امروز که روز سوم باشه تب داشتی و بدحال و کسل بودی همه تو خونه هم ناراحت بودن میدیدن تو بدحالی دو روز حال نداشتی بخندی همه دلتنگ خنده هات شدیم دایی امین هم وقتی از دانشگاه اومد خونه کلی بات حرف زد وبازیت داد و همش میگفت امروز بد جور دلتنگت شده چه کار کنیم دیگه یه دونه مغز بادووم بایدم اینقد عزیز باشه
بووووووووووووووسسسسسسسسس